خستگی ؛ خستگی بیش از حد ! 

ما نویسنده ها خسته می شویم ؛ ولی نه از کارمان ، از نوشتن ، بلکه از نبود ایده !

هرچه تلاش کنید ، ایده های جدید به ذهنتان پرواز می کند . ایده هایی نه تنها جالب بلکه مختلف . بعضی از ایده ها ، طنز هستند یا اینکه به صورت کمدی جرقه می زند . بعضی از آنها هم غمگین و بسیار گریه آور است . شاید بعضی از ایده هایشان به زیبایی قلب آرام و شناور یک انسان رها باشد . البته بعضی از آدمها از این ایده ها نتیجه نمی گیرند . پس ایده های زیبایشان ، زشت می شود ‌.

تحمل این نوع آدمها سخت است ؛ ولی بعد از گذشت چند روز یا حتی چند سال ، قلبی که زخم خورده بود ، درمان شود .

بعضی از ایده ها ، عاشقانه است . مثل رومئو و ژولیت که داستان بسیار معروف شکسپیر است . پیشنهاد من به شما این است که از آثار شکسپیر غافل نشوید چون بعداز خواندن آنها دنیایتان عوض می شود . بعضی از ایده ها هم هیجان انگیز است مثل کتاب باغ مخفی از انتشارات قدیانی . بعضی از آنها هم ترسناک هستند مثل کتاب های دن پروبلاکس که فکر می کنم تیمارستان متروک بسیار داستان معروف و جالبی است . بعضی از ایده ها هم بامزه هستند مثل کتاب های تام گیتس .

از نظر من ، ژانر کتاب در اولین قدم برای نوشتن کتاب خوب لازم است .

اوایل نوشتن کتاب ، ایده های زیادی دارید ولی موقع نوشتن ، نمی توانید خوب بنویسید چون جملات خوبی نمی نویسید . تا هر وقت ایده ای دارید ، اصلا عجله نکنید وگرنه تمام ایده هایتان می روند و با برف سال بعد می آیند .

خلاصه ، هیچ وقت موقع نوشتن هول نکنید .

#بانوی سبز


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها